اعدام صدام با بازخوردهای متفاوتی همراه بوده است به طوری که در یک سو اکثریت افکار عمومی منطقه و جهان با توجه به ثبت انواع جنایات شناخته شده بینالمللی در کارنامه صدام نظیر جنایت علیه بشریت، جنایت علیه صلح، نسلکشی و جنایات جنگی و همچنین مرور صحنههای تکاندهنده قربانیان بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه در آرشیو ذهنی خود به دار آویخته شدن صدام را کمترین مجازات وی میدانند و در سوی دیگر عده قلیلی با دستآویز قراردادن موضوعات حاشیهای و نادیدهگرفتن اصل مساله و گرفتار شدن در گرداب جهل و تعصب به نوحهسرایی برای صدام مشغول هستند.
با وجود زیستن در عصر انفجار اطلاعات انسان متحیر میماند از بیخبری عدهای در گوشه و کنار جهان. آیا آنهایی که در برخی کشورهای عربی برای اعدام صدام نوحهسرایی میکنند و از وی با عنوان شهید امت یاد میکنند با وجود گزارشهای متعدد رسانهها نمیدانند که پس از سقوط صدام تاکنون 360 گور دسته جمعی در عراق کشف شده است.
آیا این هواداران افراطی صدام نمیدانند که صدام در جنگ با ایران 700 بار از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد و در نتیجه آن 100 هزار نفر مصدوم بر جای گذاشت.
آیا فراموش کردهاند که فقط در جنایت انفال علیه کردها 180 هزار نفر کرد سر به نیست شدند چطور ممکن است فاجعه حلبچه و سردشت با حدود 15000 نفر قربانی را از یاد برد و برای دیکتاتور مخلوع نوحهسرایی کرد.
به نظر میرسد بخشی از آنهایی که برای صدام اشک میریزند به خوبی از جنایات وی آگاهی دارند منتهی به این بهانه دنبال اهداف دیگری هستند.
طیفی از نوحهسرایان با بهانه قراردادن روز اعدام صدام یعنی عید قربان درصددند چنین القاء کنند که این حرکت توهین به اهل سنت بوده است در حالی که برخلاف تصور این گروه قلیل تیغ جنایات صدام ملیت و مذهبی نمیشناخت ضمن آن که این ابرجنایتکار ربع آخر قرن بیستم با آتشزدن چاههای نفت کویت حتی به جانوران و آبزیان نیز رحم نکرد.
صدام برخلاف نظر برخی متعصب در جهان عرب نه تنها سمبل وحدت عربی نبود که عامل اصلی چنددستگی بین اعراب و مسلمانان بود. البته صرفنظر از نقش تفکرات افراطی در زایش چنین نگرشی باید اعتراف کرد که با وجود زیستن انسان در عصر انفجار اطلاعات هنوز اطلاعرسانی درستی از جنایات صدام صورت نپذیرفته است.
علت چنین مسالهای از یک سو به برخورد ابزاری برخی رسانههای منطقه با مقوله صدام و جنایاتش بازمیگردد و از سوی دیگر رسانههای غربی نیز از به تصویرکشیدن عمق جنایات صدام پرهیز میکنند چرا که در صورت کالبدشکافی دقیق موضوع بسیاری از پرچمداران دفاع از حقوق بشر غربی نیز درمعرض آسیب و اتهام قرار میگیرند.
بدین ترتیب ملاحظه میشود که حتی در قرن بیست و یکم نیز ممکن است افرادی پیدا شوند برای ابرجنایتکاری نوحهسرایی کنند کما اینکه هیتلر و استالین نیز هنوز مورد توجه عدهای در جهان هستند شاید از یک زاویه بروز و ظهور چنین رفتارهایی را باید در همان نظریه کاریزما جستجو کرد که زمانی ماکس وبر آن را مطرح کرد منتهی کاریزمای منفی.
برخی معتقدند استالین، موسولینی و هیتلر دارای کاریزمای منفی بودند آیا صدام نیز دارای چنین نیرویی بوده است؟